زیبایی و دیگر هیچ

سرانجام این زیبایی ست که جهان را نجات می‌دهد

زیبایی و دیگر هیچ

سرانجام این زیبایی ست که جهان را نجات می‌دهد

نوشته های من درباره ی آندری تارکوفسکی در سایت گفتمان را از اینجا بخوانید.
با این توضیح که در این سایت با نام stalker حضور داشته ام.

اولین حرف ها
    قاعده بر این است که در آغاز‌‌،وبلاگ نویس از خود بگوید. اینکه برای چه می نویسد؟ موضوع
مورد علاقه ی او چیست؟ جهت گیری او در مورد موضوع مورد علاقه اش چگونه است؟ اکنون
من نیز بر طبق قاعده عمل می کنم:
   به هنر علاقمندم. در واقع هنر را می پرستم، هرچند که هنرمند نیستم. و دلیل انتخاب نام
« زیبایی و دیگر هیچ » برای این وبلاگ نیز همین علاقه است. از میان هنرها، سینما در نزد من
محبوبترین است. از یک طرف خود به تنهایی بزرگ و موثر است و از طرف دیگر،ردپای
دیگر هنر ها را به همراه دارد. با توجه به این توضیحات، اکثر نوشته های این بلاگ، سینما را
به عنوان موضوع خود به همراه خواهند داشت. اما چرا می نویسم؟ به شخصه معتقدم، یک
تجربه ی هنری ( برای مثال تماشای یک فیلم سینمایی ) بدون نوشتن یا گفتگو، تجربه ای
ناقص محسوب می شود. این مطلب را چنین بازنویسی می کنم: هر اثر هنری، توانایی
درگیر کردن مخاطبش را دارا می باشد و نوشتن یکی از نتایج این درگیر شدن است.
 پرسش مهم بعدی چنین است: سینمای مورد علاقه ام چیست؟ خیلی راحت، سینمایی
است که درش نشانی از زیبایی بیابم. همان سینمایی که این روزها کمتر ملاقاتش می کنیم!
در دنیای سینما و به طور کلی در دنیای هنر، به دنبال آثار و هنرمندانی هستم که دغدغه ی
اصلی شان هنر و در معنایی دیگر، آفرینش زیبایی است. حالا لیست فیلمسازان مورد علاقه ی
مرا ببینید با این توضیح که تعداد زیادی از بزرگترین فیلم سازان را فقط در حد اسم می شناسم
( به دلایل متعدد ). بنابراین در لیست زیر نامی از آنها نیامده، اگرچه می دانم با تماشای فیلمی
از آنها، خواهم پرستیدشان:

۱- آندری تارکوفسکی: محبوب جاویدان من و همان کسی که یک سال است بی رحمانه
عذاب ام می دهد!

۲- استنلی کوبریک: همواره مجذوب کمالگرایی اش بوده ام.

۳- آلفرد هیچکاک: آیا کسی را می شناسید که او را دوست نداشته باشد؟

۴- آکیرا کوروساوا: تنها هفت سامورایی اش هم کافی است که او را استاد بنامیم.

۵- جیم جارموش: تنها دو فیلم را از او دیده ام. نابغه ی بزرگی است.

۶- فدریکو فلینی: از این یکی هم تنها دو فیلم را دیده ام، اما دو فیلم بزرگ.

۷- چارلی چاپلین: همه به او مدیون اند.

۸- فرانسوا تروفو: دوست داشتنی، این بهترین صفتی است که برای سینمایش پیدا کرده ام.

۹- سرجیو لئونه: سکانس های بزرگی را هدیه ام داده است.
و دیگر دوستان:
ژان پیر ملویل، بیلی وایلدر، جان فورد، رنه کلر، ژاکو ون درمل و...

    یکی از مهمترین اهداف من در دراز مدت، تهیه ی پرونده هایی مفصل از تک تک این
فیلمسازان است. برای شروع، بسیار مایلم از آلفرد هیچکاک شروع کنم اما به گمانم
این کار مدت زیادی را به خود اختصاص خواهد داد. 




 

      
   

     

 

« سرانجام این زیبایی است که جهان را نجات خواهد داد. »
آندری تارکوفسکی
و این بود شروع کار وبلاگ نویسی من!